| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

عشق علی(علیه السلام) ما را به سوی هم کشانده / اصلا به جز این باوری دارم؟ندارم...

| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

عشق علی(علیه السلام) ما را به سوی هم کشانده / اصلا به جز این باوری دارم؟ندارم...

| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

مینویسم برای
شاعرترین و مهربان ترین و احساسی ترین و...
بهترین مرد دنیای زنانه ام.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۷ مطلب با موضوع «نیمچه پُست» ثبت شده است

یه حس خییییلی خاص داره اولین ماه مبارک و اولین روزه ها تو خونه ی خودمون...

خیلی خاص و خیلی خوب!


مجـ سیصد و چهارده ـنون
۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

#دیالوگ_های_دو_عدد_حال_بهم_زن !

سلام عزیزم دوستت اومد؟

-نه عزیزم :(

عزیزززززمممم چراااا؟؟

-خب عزیزمممم اون میخواست دیروز بیاد که نشد دیه نیومد کلا!راستی لباسات و داشتم تا میکردم،بوی تو رو میدن...

عزیزم خودم تا میکردم از سرکار اومدم!

-عزیزمممم خودم تا کردم برات

عزیزم یه لحظه صبر کن من برم دم سطل آشغال بالا بیارم! 

-😂😂😂😂😂




پ.ن:من دیگه حالم داره از عزیزم گفتنامون به هم میخوره عزیزم!!! [اوغ]

پ.ن2:آیا میدانستید؟من چقدررر خوشحال میشم وسط درس دادنات به بچه ها زنگ میزنی به من تا صدات و بشنوم؟حس میکنم پیش توام تو لحظه هات...🙈خیلی خوبه خیلی!

پ.ن3:عزیززززم یه غذای عجق وجقی درست کردم که نگو!استنبولی از قبل یکم مونده بود،مرغ یه تیکه از قبل مونده بود! مرغ و ریش ریش کردم لای استنبولی ای که توش گوشت چرخ کرده بوده!تازه چون کم بوده برنج سفید هم بهش اضافه کردم! یه وضعی شده... خدا بخیر کنه 😅

خو چیکار کنم؟؟؟چیکار کنم هنوز دستم نیومده دوتایی چقدر میخوریم دقیقا!😂

داستان داریم...


#چندش!

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
خونه ی مامان ایناییم،اومدم تو اتاق که یکم چادر و در بیارم و راحت تر باشم تو اتاق و هم اینکه یکم کتاب بخونم...
قشنگیش اینه که پست میزارم براش 
که هر پنج دقیقه-ده دقیقه میای اینجا و یکمی حرف میزنیم با هم و میری 
که دلت طاقت نمیاره دور باشی 
حتی اگر فاصلمون دو سه متر هم نباشه و 
حتی اگر فقط مانع بینمون یه دیوار باشه... 
چون مهربونی و با محبت و عاشق!
بله عاشقی و حق هم داری منم بودم عاشق خودم میشدم 😆..
برم بقیه ی کتابمو بخونم

تا درودی دیگر بدرود😆

| عاشقک بنت الزهرا سلام الله علیها |
مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بقیه دخترا شاید اینطور نباشن 
ولی من یه راننده کامیون هستم!
یعنی یه راننده کامیون درون دارم،البته نه سیبیل دارم،نه یه لنگ همیشه گوشه دستگیره ی در کامیونم دارم و نه حتی کامیون دارم 
اما عاشق جاده ام! به طرز افراطی طوری عاشق رانندگی و جاده ام..
جاده ی تهران-مشهد و میتونم ساعت ها رانندگی کنم!
تهران-کرج که خوراکه!
حتی اگر تنها باشم بازم خیلی خیلی زیاد از جاده و رانندگی و مداحی و اطراف جاده لذت میبرم
یه وجه اشتراک دیگه ای ام که با راننده کامیون ها دارم اینه که عاشق چای خوردنم خصوصا از اون چایی هایی که وسط جاده میزنی کنار و پیاده میشی و روی صندوق عقب میزاری فلاکس چای رو بعد هم تکیه میدی و هوا و چای میخوری... ماشین ها رو نگاه میکنی و جمله معروف خودت و هی تکرار میکنی.. #زندگی_در_جریان 
پ.ن:من حتی از کامیون ها و تریلی ها میترسم 😆 در حدی که اگر پشتم ماشین سنگین باشه و یهو از تو آینه ببینمش به طرز خنده داری وحشت میکنم و احتمالا اون یارو راننده از اون بالا یه ماشین کوچولو رو میبینه که داره با سرعت زیادی زیکزاک میره...!
پ.ن2:من ولی عاشق راننده مینی بوس هام،عاشق همشون که نه.. عاشق بابامم ولی.خوبیه بلاگری اینه که نوشته هات میمونه برای همین اینجا مینویسم که اگر یه روز نبودم این و بخونه،عاشقتم پدر جانم.عاشقتم چون عاشق بودن و از تو یاد گرفتم...عاشقی کردن و..محبت کردن و... دوست داشتن و دوست داشته شدن و... دوستت دارم و از وقتی ازدواج کردم خیلی بیشتر از وقتایی که صبح میرفتی و شب میومدی دلتنگت میشم!تورو خدا همیشه باش...اباعبدالله جانم، تورو برام حفظ کنه الهی...

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۶ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر





اینجا اتاق مطالعه اس 

پشت اینجا کتابخونمونه... همون کتابایی که با عشق خریدیشون،با قایم موشک بازی خریدیشون و دنیای توی مغزت هستن!یه دنیای درونیت که شاید فقط من ببینمش اون دنیا رو.. شاید آقا مهدی و آقا سید و آقا میلاد و اینا هم ببینن البته. دنیایی که با این کتابا ساختی تو دلت و من از پنجره های چشمت اون و میبینمش و دوسش دارم درس همون اندازه که تو دوسشون داری... 

#❤


آینه و شمعدون





آینه و شمعدونمون

که کل خیابون و بالا و پایین کردیم و پا درد گرفتیم تا آخرش چیزی و که میخوایم با قیمت مناسب پیدا کنیم..و کردیم😍

درش و که باز میکنیم،اولین کادو ی تولد من و میبینیم که برام خریدی و عاشششقشم بس که قشنگ و دلبره... 

و این قسمت جزو دوست داشتنی ترین هامه.


کنج دنجش




اینجا کنج دنجته..

رنگ پارچه و چوب رو خودت انتخاب کردی،دوسش داری و کلی کیف میکنی از دیدنش

چونکه خوش سلیقه ای و البته این از انتخاب من مشخص بود و اصلا نیازی نبود به گفتن چون کاملا مشخصه!ولی خب... به هر حال... 

بالاش هم اون تابلویی و زدیم که خلاصه ای تمام زندگیمونه 

| شکر خدارا که در پناه حسینیم / عالم از این خوبتر پناه ندارد... |



#اینجا_بیت_العباس_است ...


مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۵ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر



| بیت العباس (علیه السلام) |



اینکه من..

خونمونو عاشقم!.. سبز و سفید های آشپزخونه رو ، چوبی های پذیرایی و گرمای اتاق خوابمون و... سنتی آینه شمعدون های دلبرمونو... اتاق مطالعه رو با اون فرش لاکی و طرح هرمس دوست داشتنیمونو... کتابارو..مبل کنج دنج تورو... همه رو دوست دارم...

همین


اومدم که بنویسم که بمونه خونه ی اولمونو و خیلی دوس دارم. 

#خونه

#مای_سوئیت_هوم 

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۵ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدای نفس کشیدنت وقتی خوابی... 


]به وقت 30 روز مونده تا عروسی[


ساعت 00:28


مجـ سیصد و چهارده ـنون
۲۸ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

+ممنونم که اون شب ازم خواستگاری کردی...

-ممنونم که قبولم کردی



نصفه شبانه های ما دوتا


که اگر تو نبودی،هیچکس و دوست نمیداشتم.هیچ کس...!

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۲۳ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

میگه:

(این دستگاه ها که میوه رو داره باهاش ابگیری میکنه خیییلی خوبه سادات . یدونه حتما برای خونمون میگیرم)

من:

(اره بگیر که هر وقت اومدی از سر کار من برات ابمیوه بگیرم😍)

میگه:

(ولی نمیشه آخه زور زیاد میخواد کار مردونه اس😎💪)

من:

(خب من خودم یه مرررد تو خونه دارم،آقامون هست...😍)

میگه:

(فعلا آقاتون داره کثیف کاری میکنه[و انگشت های بستنی ای شده اش را در دهانش میگذارد...])

____________________

پ.ن:دیوونه اس و آداب و اصول خوردن رو خیلی رعایت نمیکنه 😠 حتی چایی و هورت میکشه!!!!😠😠😠 ولی خب... دوسش دارم

____________________

(به وقت دنبال کت شلوار عروسی گشتن تو سعدی و شیر موز بستنی بر بدن زدن + شیر موز انبه!تو اون مغازه کوچولوعه که یه در قدیمی جلوش داشت که قفل بود و چندتا گلدون چیده جلوش،همون که وقتی داشتم از توی شیشه های در داخل و نگاه میکردم بهم گفتی فضول نگاه نکن زشته 😑 بزار بگم بهت جناب آقای #حاجی_گیرینوف برای من زشت اینه که بهم بگی فضول در حالی که خودت داری تو فضولی کردن من فضولی میکنی...بعله!زشت یعنی این!فضولی یعنی این!...😑)

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۷ آذر ۹۷ ، ۰۰:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


من:خدا کنه مرغش زیاد باشه و سس مخصوص پاستا آلفردوش زیاد قارچ داشته باشه...
تو:خدا کنه کنار کوبیده اش پیاز هم داشته باشه...
:/
_________________________
پ.ن:میگن تفاهم یعنی تحمل تفاوت ها و ما شدیدا باهم تفاهم داریم 😆
_________________________
(به وقت قطعی کردن قرار داد دوخت لباس عروووس👰)

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۷ آذر ۹۷ ، ۰۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر