| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

عشق علی(علیه السلام) ما را به سوی هم کشانده / اصلا به جز این باوری دارم؟ندارم...

| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

عشق علی(علیه السلام) ما را به سوی هم کشانده / اصلا به جز این باوری دارم؟ندارم...

| برای پسر حضرت زهرا(سلام الله علیها) |

مینویسم برای
شاعرترین و مهربان ترین و احساسی ترین و...
بهترین مرد دنیای زنانه ام.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

18:42

خوبی؟

_خوبم 

خوبِ خوب؟ 

_تقریبا 

چرا تقریبا؟ 

_دلم برات تنگ شده 

بمیرم برای دلت..

سادات جان 

فردا میام خونتون. فقط باید زود برگردم 

_باشه🙈😊(یعنی تو بیا،یک ثانیه حتی دیدنت ، می ارزه به اصلا ندیدنت...)

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

| الان ساعت 14:40 و ما از دیشب تا الان ایچی حرف نزدیم..

و من پتانسیل کلی غر زدن و دارم که البته 

البته

خانومی میکنم...😒 |

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

| بسم الله النور |


چهارشنبه-بعد از افطار

دلم تند تند تنگ میشه ، اونقدری تند که همین دو روز پیش بود دیدمت اما همه اش حس میکنم یک هفته اس دوریم

تو وقتی از دلتنگی میگی ، میگم مجبورانیم و باید صبر کنیم و.. 

اما تو دل خودم آشوب ه 😔

روزای مسخره ی عقد ، زودتر تموم شید لطفا. 

چون من حوصله این حس و حال هارو دیگه ندارم :( 

[و در حالی که دلش برای خودش میسوزد بغص گلویش را قورت میدهد]

...

از این روزایی که این قرار لعنتی و گذاشتیم متنفرم .

قرار بود من کمتر گوشی دستم بگیرم و بیشتر به کارام برسم 

به کارام میرسم(البته نه کامل...😆) ولی

ولی

ولی

این حرف نزدنمون... برای من که عادت دارم به (هی قربون صدقه بشنوی هی...😌) سخته 


از خدا میخوام بهم تحمل بده ، نیرو بده ، و همینطور حوصله و اعصاب!(😑)

_____

آره...😒همین الان در جواب پیامی که بهت داده بودم قبل از شروع تایپ این مطلب با این عنوان که "دوستت دارم" ، زنگ زدی و ضمن گفتن یه "منم همینطور" ِِ جانانه ، فرمودی که خانوم آقا مهدی خونه نیست و تو شب میری پیشش و شارژ نداری و نت نداری و... آره... 

و من دلم گرفته و این و بهت نمیگم چراکه خونه ی دوستت کوفتت نشه 

یه همچین خانوم با شعوری هستم.. [و بعدا بیچاره اش میکند...😆]

و البته 

البته 

خودمم میدونم که وقتی از وبلاگ پرده برداری کردم و تو تونستی بخونیش کلی دعوا میشم که چرا نگفتم دلم بگرفته... خودم میدونم ، خودم خیلی باهوشم😌 

________

اره داشتم می گفتم ، و حوصله و اعصاب هم از شنیدن حرف از همه ، وقتی میگم همه شامل همه ی اونایی میشه که خودت میدونی و میفهمی حالمو... 

به هر حال 

صبورانیم و چاره ای هم نیست جز صبوران بودن.... 


شایدم بهت پیام بدم و بگم نت بزن امشب و میدونم که نت میزنی و تمام مدت باهام چت میکنی و هیچی از در کنار دوستت بودن نمیفهمی... 

شایدم نه.



عاشقک بنت الزهرا(سلام الله علیها)

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۱ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

| بسم الله النور |

اولین مطلب رو سحر ششم ماه مبارک(چون میفرمایید نگم رمضون:D)شروع میکنم

در حالی که باید کتاب میخوندم.. 

و در حالی که از دو سه ماه پیش به هم قول دادیم که کمتر چت کنیم (چراکه چشم ضعیف و سر درد و وقت و...) 

قول دادیم ، اما دل من و میدونی که تا ننویسم آروم نمیشم 

پس

مینویسم برات 


اولین ماه مبارکی هست که کنار توام ، و میدونی که "چقدر عاشقم ماه مبارک را و چقدر تو را..." و اینکه ماه مبارک باشه و توام باشی خودش جزو خوشبختی هام محسوب میشه 

خدا رو نمیدونم باید چطور شکر کنم ، به قول خودت هرچقدر هم شکر کنیم کمه 

اما بازم "الحمدلله" 


از خدا میخوام تا زنده ایم ، به عمرمون برکت بده ، ماه مبارکای زیادی و کنار هم بندگی کنیم ، که خودش شاهده در کنار تو بندگی خدارو کردن چقدررررر برام شیرین تره...

#آرامش یعنی این.


عاشقک بنت الزهرا(سلام الله علیها)

مجـ سیصد و چهارده ـنون
۰۱ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر